به گزارش خبرگزاری مهر، عقاید اسلامی شامل موارد مشترک مثل توحید و معاد و نبوت و موارد مختص به مذهب مثل مساله امامت و ولایت که مختص به تفکر شیعی و یا مساله اعتقاد به عدالت جمیع صحابه که مختص عقیده اهل سنت است، می شود. اهمیت و ضرورت مساله وحدت اسلامی تقریبا برای بسیاری از مسلمین روشن و وجوب این مساله را می توان از فتاوای بزرگان و محتوای بسیاری از احادیث برداشت کرد و به فرموده مقام معظم رهبری وحدت بین مسلمین، به صد دلیل واجب، و به صد دلیل ممکن است. (۱)
خداوند متعال نعمت بزرگ ولایت ائمه اطهار را به امامیه لطف خاص کرده است. بدون اینکه به آنها بدهکار باشد و اگر روزی هزاران بار بگوییم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ ع(۲) نمی توانیم شکر این نعمت بزرگ الهی را به جا بیاوریم.
مقصود از وحدت اسلامی دست برداشتن از عقاید خاصه مذهب و یا عقب نشینی نیست. بلکه تاکید بر مسائل مشترک برای رسیدن به اهداف مشترک می باشد که یکی از اهداف مشترک غالب شدن بر دشمن مشترک است. کما اینکه در قضیه فلسطین با همکاری و همدلی شیعه و اهل سنت در چندین جنگ پیروزی و غلبه برای مسلمین بود.
نقد و بررسی
مساله و شبهه در اصل رسیدن به وحدت نیست، بلکه در اعتقادی یا سیاسی بودن این حرکت است. برخی بر این باورند که تاکید بر وحدت از سوی بزرگان نظام به خاطر مسائل سیاسی و مساله حکومت داری است. این افراد روایات در این باب را حمل بر تقیه کرده و نتیجه می گیرند که وحدت، سیاسی و تاکتیکی می باشد و نه اصلی اعتقادی. آنها معتقدند که اگر شرایط عوض شد وحدت دیگر لزومی ندارد.
اما می توان وحدت اعتقادی در موارد مشترک را با رجوع به آیات و روایات و کلام بزرگان به خوبی استنباط کرد.
حدیث معروفی از وجود مقدس امام صادق علیه السلام وارد شده است که فرمودند ای زراره اگر آن روز(دوران آخرالزمان) را درک کردى پیوسته این دعا را بخوان: اللّهم عرّفنى نفسک فانّک ان لم تعرّفنى نفسک لم اعرف نبیّک اللّهم عرّفنى نبیّک فانّک ان لم تعرّفنى نبیّک لم اعرف حجّتک اللّهم عرّفنى حجّتک فانّک ان لم تعرّفنى حجّتک ظللت عن دینى» (۳)
یعنى پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانى نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم، پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانى نمیتوانم حجت تو را بشناسم. پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانى گمراه می شوم.
در پایان این حدیث شریف در مورد کسانی که ولایت ائمه اطهار را قبول نکرده اند تعبیر گمراه شدن از دین را می آورد نه خروج از دین. امام علیه السلام نمی فرمایند کسانی که ولایت را نشناختند بی دین و کافرند بلکه می فرماید راه را گم کرده اند.
پیامبر عزیز اسلام می فرمایند امت من ۷۳ فرقه می شوند و فقط یک فرقه نجات پیدا می کند. در وصف فرقه ناجیه احادیث بسیار مضطرب و بعضا متضاد و مختلف وجود دارد. (۴) هر فرقه ای راه و روش خود را حق و بقیه را باطل می داند و مادامی که در مذهبی باقیست ایمان قلبی به آن مذهب دارد. هر فرقه ای در راستای حقانیت مذهب خود به ادله و روایات فراوانی تمسک کرده اند.
اما توشه ای که می توان از این حدیث برداشت کرد این است که پیامبر عزیز اسلام تمام ۷۳ فرقه را جزء امت خودش بیان فرموده اند. با اینکه بلافاصله اهل نجات بودن یک فرقه را بیان کرده اند، اما باز تاکید کرده اند که حتی گمراهان این فرفه ها نیز از امت من می باشند. لذا تمدن اسلامی، خانواده ای است که دارای فرزندان خلف و ناخلف می باشد. اما اصل برادری بین این فرزندان نباید فراموش شود. مسلمانان در هر فرقه و گرایشی که باشند اعتقادات مشترکی مثل توحید و معاد و نبوت دارند و نمی توان وحدت در این عقاید را وحدت تاکتیکی دانست.
شاید اصطلاح تاکتیکی در برخی موارد و با معدودی از فرقه ها معنا پیدا کند. مثلا وقتی خوف از جان، ناموس و مال در میان باشد و با فرقه ای تکفیری مثل وهابیت روبرو هستیم در این مورد وحدت تاکتیکی است. به این معنا که فی الواقع وحدتی در میان نیست زیرا که مخاطب ما را در اصول اولیه دین کافر می داند، اما مصلحت اقتضا می کند که اصول اعتقادی و فقهی خودمان را ابراز نکنیم و با مخاطب همسو شویم و حتی در نماز به آنها اقتدا کنیم. اما وقتی دو مذهب همدیگر را مسلمان و موحد می داند وحدت تاکتیکی معنا ندارد زیرا که خداوند واحد قهار، قیامت، نبوت و قبله و قرآن ما یکی است.
بنابراین وحدت تاکتیکی در تقیه خوفی معنا پیدا می کند نه در تقیه مداراتی. به همین خاطر امام خمینی نیز در آغاز بحث تقیه مى فرماید: «چون تقیه از عناوینى است که در ارتباط با متقى (تقیه کننده) و متقى منه (شخص و یا اشخاصى که از آنها تقیه شده) و متقى فیه (امرى که از آن تقیه شده است) مى باشد، به حسب این امور و ذات آن، به اقسامى تقسیم مى شود:
الف- به لحاظ ذات تقیه به «خوفى»، «مداراتى» «کتمانى» و «اکراهى» تقسیم مى شود.
تقیه خوفى نیز گاهى به سبب ورود ضرر به جان یا آبرو و یا مال متقى و وابستگان او است و گاهى به سبب احتمال وقوع ضرر بر افراد دیگر از مؤمنان است و گاهى هم به سبب احتمال وقوع ضرر بر کیان اسلام است؛ مثلًا ترس از اختلاف و تفرقۀ مسلمان ها، سبب تقیه مى شود.
تقیه مداراتى عبارت است از جلب دوستى مخالف، به سبب وحدت کلمه، بى آنکه ضررى از سوى او، شخص را تهدید کند.
البته این تقسیم بندی منحصر به امام خمینی نیست بلکه شیخ مفید نیز فرموده است: تقیه منحصر به موارد خوف از ضرر نیست، بلکه گاهى تقیه به جهت اصلاح است که شامل تقیه مداراتى مى شود. (۵)
در روایات اسلامی از ائمه اطهار علیهم السلام بسیار امر به وحدت وارد شده است در حالی که هیچ خوف و ضرری در میان نیست که بر تاکتیکی و سیاسی بودن حمل کنیم.
هدف و حکمت تقیۀ مداراتى جلب محبت ومودت و وحدت کلمه مسلمانان و دوری از تفرقه و اختلاف است.
احادیث بسیار زیادی در این موضوع وارد شده که به شیعیان امر به این نوع تقیه کرده اند:
هِشَامٍ الْکِنْدِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِیَّاکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا یُعَیِّرُونَّا بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ یُعَیَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ کُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَیْهِ زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْهِ شَیْناً صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا یَسْبِقُونَکُمْ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الْخَیْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنَ الْخَبْءِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْءُ قَالَ التَّقِیَّةُ(۶) . هشام کندى گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود؛ مبادا کارى کنید که ما را بدان سرزنش کنند، همانا فرزند بد، پدرش را به کردار او سرزنش کنند، براى کسى که به او دل دادهاید (امام خود) زینت باشید و عیب و ننگ مباشید، در میان عشایر آنها نماز بخوانید (به نماز جماعت عامه حاضر شوید) و از بیمارانشان عیادت کنید و بر جنازه آنها حاضر شوید، مبادا آنها در هیچ خیرى از شما پیشى گیرند که شما نسبت بخیر از آنها سزاوارترند، بخدا سوگند که خدا بچیزى که محبوبتر باشد نزد او از خبء عبادت نشده، عرضکردم خبء چیست؟ فرمود: تقیه.
دلالت این روایت بر تقیه مداراتى تمام است؛ زیرا جمله «کونوا» صیغه امر و دالّ بر وجوب است. مطالبى از روایت استفاده مى شود که عبارتند از:
۱. حضور در مجالس ومساجد و مدارا کردن و عیادت مریض ها و تشییع جنازۀ مردگان آنان مطلوب ائمه (علیهم السلام) بوده و مورد تأکید آنهاست.
۲. براساس این روایت مدارا کردن با اهل سنت و شرکت در مراسم عبادى- اخلاقى آنان، تقیه نامیده شده است. (با اینکه در این موارد خوف ضرر به جان و مال و ناموس وجود ندارد)
گفتنى است که سند روایت نیز بى اشکال و صحیح است و فقهاء دلالت روایت را پذیرفته اند؛ از جمله:
حضرت امام خمینى (ره) در مقام بیان دلالت این روایت مى نویسد: «ظهور روایت، در مقام تشویق انجام عمل بر طبق نظریات آنها و خواندن نماز در مساجد ایشان است و بى شک خواندن نماز در مساجد آنها مستلزم ترک برخى از اجزاء و یا شرایط و یا انجام برخى از موانع است. با این وصف حضرت فرموده این عمل بهترین عبادت است و این عبارت دفع استبعاد از صحت عمل است». بسیارى از فقهاى دیگر نیز دلالت این روایت را بر تقیه مداراتى، دست کم در مورد روایت؛ یعنى شرکت در نمازهاى جماعت آنان پذیرفته اند؛ از جمله حضرت آیة اللّه خویى با اینکه صحت نماز با تقیۀ مداراتى را مورد خدشه قرار داده.
پس از گزارش این روایت مى نویسد: «از این روایت استفاده مى شود که حکمت تشریع تقیه در مورد شرکت در نماز جماعت و مانند آن، مبتنى بر ترس از ضرر نیست بلکه حکمت مدارا کردن با آنان و رعایت مصلحت نوعیّه و اتحاد کلام مسلمانان است، بى آنکه ترک شرکت در نماز جماعت ضررى را در پى داشته باشد؛ زیرا در آن روزگار یاران امام به «تشیّع» معروف بودند. بنابراین امر امام (علیه السلام) به شرکت در نماز آنان، به جهت شناخته نشدن اصحاب نبوده، بلکه براى مؤدب شدن به اخلاق نیکو بوده تا با این رفتار، شیعه با اوصاف زیبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شوند و گفته شود خدا رحمت کند جعفر را که اصحاب خوبى تربیت کرده است». (۷) لذا وقتی مقام معظم رهبری وحدت را اصل اسلامی می شمارد به پشتوانه انبوهی از آیات و رویات می باشد و نه بخاطر مسائل حکومت داری. کمااینکه ایشان فرمودند:
امروز وحدت براى شما، هم تاکتیک و هم استراتژى و هم یک اصل اسلامى است و همیشه براى شما لازم است. امروز اگر بخواهید به قضایا خیلى سیاسى نگاه کنید، وحدت براى شما لازم است. البته نباید به وحدت به چشم تاکتیک نگاه کرد؛ وحدت یک اصل اسلامى است: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى اعتصام به حبل اللّه، جمیعاً و مجتمعاً لازم است. اعتصام به حبل اللّه، به صورت تکتک ممکن نمىشود: «و لا تفرّقوا» (۸)
نتیجه اینکه شیعه و اهل سنت در بسیاری از عقاید همچون توحید و معاد و نبوت وحدت دارند و وحدت در این موارد ربطی به مباحث سیاسی ندارد. نمی توان به صرف وجود اختلاف تفسیر در اصول اساسی اعتقادی همچون توحید و معاد و نبوت بر اختلاف و عدم وحدت حکم کرد. زیرا وحدت دراساس این اصول اعتقادی می باشد نه در تفاسیر آن. اگر ملاک تفسیر هر مذهب در مورد اصول اعتقادی باشد در خود مذاهب نیز بین علمای آن مذهب اختلاف تفسیر و سلیقه وجود دارد و در این صورت هیچ وحدتی نباید در کار باشد.
پانوشت:
۱ - بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با حجّةالاسلام والمسلمین محمّدی ری شهری و دست اندرکاران امور حج ۱۳/۱۲/۱۳۷۶
۲ - إقبال الأعمال (ط - القدیمة)؛ ج۱؛ ص ۴۶۴
۳ - مهدى موعود (ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار)؛ متن؛ ص ۹۲۳
۴ - وسائل الشیعة؛ ج۲۷؛ ص ۵۰ ص سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِیَةٌ وَ الْبَاقُونَ هَالِکُونَ وَ النَّاجُونَ الَّذِینَ یَتَمَسَّکُونَ بِوَلَایَتِکُمْ الخصال؛ ج۲؛ ص ۵۸۴...إِنَّ أُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ عَلَى اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً یَهْلِکُ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ وَ یَتَخَلَّصُ فِرْقَةٌ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ ص مَنْ تِلْکَ الْفِرْقَةُ قَالَ الْجَمَاعَةُ الْجَمَاعَةُ الْجَمَاعَةُ
۵ - الکافی (ط - الإسلامیة) / ج۲ / ۲۱۷ / باب التقیة ... ص : ۲۱۷
۶ - التنقیح فی شرح العروة الوثقى، ج ۴، ص ۳۱۶.
۷ - صحیفه امام ج۱۶ ۴۱۹
۸ - بیانات سال۱۳۶۸ ۲۷۷ بیانات در دیدار با رئیس جمهور موقت افغانستان و رهبران مجاهدان افغانیى ... ص : ۲۷۵
نویسنده: حجت الاسلام میثم صفری
نبع: مجله هابیل
نظر شما